مدح و ولادت امام زمان عج الله تعالی فرجه
در حال و هـوای شب بارانی هر سال گرم است سر من به چراغانی هر سال در کوچه خـیـابان دلـم ریـسه کـشیـدم دعوت کنمت تا که به مهمانی هر سال با شبـنم اشکـم سر راهت گـل نرگـس گـل کاشتهام من به گـلـستانی هر سال پـاداش غـزل های من این است بـیایی یک مرتبه در جشن غزلخوانی هر سال هم خنده به لب دارم و هم اشک به چشمم حالا منم و بیسـر و سامـانی هر سال میخندم و با دیدهای از عاطفه جاری میخوانمت ای حضرت باران بهاری |